1- لی، الأمالی للصدوق الطَّالَقَانِیُّ عَنْ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ الرِّضَا ع
مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَ بَکَى لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَى وَ أَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ[1]
در کتاب امالى از حضرت رضا علیه السّلام روایت میکند که فرمود: کسى که یاد آور مصیبت ما شود و براى آن ستمهائى که در حق ما شده گریه کند درجه وى فرداى قیامت نظیر درجه ما خواهد بود. کسى که متذکر مصیبت ما گردد و گریان شود و دیگران را هم گریان کند چشم وى در آن روزى که همه چشمها گریانند گریان نخواهد بود. اگر کسى در مجلسى بنشیند که امر دین ما خاندان در آن زنده و تقویت شود قلب او در آن روزى که عموم قلبها مىمیرند نخواهد مرد.
کمی که نگاهم رو دقیق تر برای این کلمات خرج میکنم
حالاست که قدر لحظه لحظه بودن با عشق حسین علیه السلام
رو از کلمات گوهر بار اهل بیت عصمت و طهارت میفهمم و بارهای بار ممنون میشم از نگاهی ک خدا ب خاطر
ارباب به من داشته
و افسوس که من خیلی ساده از کنارش رد شدم
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند
ایام عاشقی
یا ایهاالحسین و یا ایهاالشهید
باعشق تو ندیده خدایت مرا خرید
هر سائلی که دست به دامان تو شود
هرگز نمی رود زسرای تو نا امید
اصلا بهای این همه احسان نداشتیم
اصلا چه شد که میل شما سوی ما کشید؟
هر کس دلش اسیر سر زلف دلبر است
با غمزه ای ز هر که به جز یار دل برید
این بی قراری دل ما بی دلیل نیست
صوت حزین مادری برگوش ما رسید
والله اصل طینت ما خاک کربلاست
مارا برای گریه خداوند آفرید
با اشک فاطمه گل مارا درست کرد
از نای زینبی به نفسهای ما دمید
رخت عزای ما همه دست دوز فاطمه است
نقش لباس ما همه زان پیرهن کشید
زین پس حیا زحرمت این پیرهن کنید
بااین لباس پیکر مارا کفن کنید
قاسم نعمتی
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدائی که رحمن است و رحیم
صفات خداوند بسیار متعدد هست کما اینکه درلیالی قدر حضرت حق جل جلاله را با هزار صفت مناجات می کردیم
ولکن دربین این همه صفات مختلف و متعدد که هر کام به تنهائی مظهر خداوند هستند دو صفت بسیار به کار رفته و این دو انقدر مهم هستند که خداوند دوست دارد ما بندگان برای شروع هر کاری ابتدا خدا را با ان دو صفت استغاثه کنیم
سرّ این قضیه در این است که رحمت خدا مقدم بر غضبش شده و این یک قاعده کلی و اصل در برخورد خدا با تمام مخلوقاتش میباشد
وقتی یک نگاهی به کلمات اهل بیت عصمت وطهارت {علیهم السلام}بیندازیم به این مطلب پی میبریم:
**************
امام باقر(ع): به محمدبن مسلم فرمودند: ای محمّد گناهان مومن که از آن توبه کرده، آمرزیده شده است و باید برای آینده اش پس از توبه کار نیک کند. من گفتم اگر پس از توبه و استغفار از گناهان باز گناه کرد و باز توبه نمود؟ در پاسخ فرمودند: ای محمدبن مسلم تو پنداری که بنده مومن از گناه خویش پشیمان گردد و از آن آمرزش خواهد و توبه کند. سپس خدا توبه اش را نپذیرد گفتم: چند بار این کار را کرده و از خدا آمرزش خواسته. فرمود: هر قدر مومن از آمرزش خواهی به خدا رو کند ، و توبه کند خدا هم همان مقدار به آمرزش او باز می گردد هر چند دفعاتش فراوان باشد به راستی که خداوند زیاد آمرزنده و مهربان است و توبه را می پذیرد و از بد کرداریها می گذرد. مبادا تو مومنین را از رحمت خدا نا امید سازی
لذا باید در مقام مناجات با حبیب قلوب الصادقین جل جلاله اشک ندامت ریخت و
گفت: یا من سبقت رحمته غضبه ای خدائی که رحمتش بر غضبش سبقت دارد
اهل بیت علیهم السلام مظهر تمام صفات خداوند هستند و در ایشان این {سبقت رحمت بر غضب} بسیار مشهود هست
از الطاف پیامبر خوبی و رحمت (صل الله علیه وآله وسلم) گرفته تا وجود حضرت صدیقه( سلام الله علیها )که مهریه خود را آزادی شیعیان همسرش از آتش جهنم قرار داد
تا برسد به حضرت علی ابن موسی الرضا(علیه آلاف التهیة و الثنا) در مواجحه ایشان با جلودی:
در زمان فرمانروایى هارون عباسى پس از شهادت امام کاظم علیه السلام، عدّهاى به فرماندهى "جلودى" که مردى سفّاک و بیرحم بود، مأموریت یافتند به محلّه بنىهاشم در شهر مدینه منوّره حمله کنند، و تمام خانهها را به تاراج بکشند.
جلودى براى انجام مأموریت عازم شهر مدینه شده، و با افراد خود به محلّه بنىهاشم و از جمله به خانه امام کاظم علیه السلام که امام رضا علیه السلام در آنجا بودند یورش برده، و خانه آن حضرت را به محاصره خود در آورد.
حضرت رضا علیه السلام که از قصد جلودى آگاه بودند، تمام بانوان و علویان را به اطاقى برده، و خودشان در عتبه درِ آن اطاق ایستادند، جلودى با خشونت و شدّتى زیاد روبروى امام ایستاده و گفت: که من طبق دستور امیرالمؤمنین! هارون، مأموریت دارم به این اطاق هم وارد شوم و همه چیز را مصادره کنم، و این کار باید انجام پذیرد.
امام هشتم در پاسخش فرمودند: که تو همینجا منتظر بمان و صبر کن، من سوگند یاد مىکنم که هر چه این بانوان از زیورآلات و لباس و غیره دارند برایت بیاورم، جلودى نپذیرفت و بر خواستهاش اصرار مىورزید، و حضرت امام رضا علیه السلام پیوسته مىفرمودند که اگر صبر کنى من قول مىدهم هر آنچه در اطاق و در اختیار آن مخدرات هست نزد تو بیاورم، تا این که جلودى پذیرفت.
امام وارد اطاق شده و به آن مخدّرات امر فرمودند که هر کدام جز یک پیراهن بر تن، آنچه که دارند اعم از زیورآلات، خلخال، گوشواره و حتى مقنعههاى روى سرشان را به همراه تمام أثاثیه خانه به جلودى دادند.
از این واقعه مدتها گذشت تا این که حضرت امام رضا علیه السلام به خراسان تشریف آورده و به اصطلاح، ولیعهد مأمون عباسى شدند، و مأمون دستور داد که تمام اطرافیان و درباریان با آن حضرت بیعت کنند، و همه بیعت کردند جز نفرات معدودى که یکى از آنها همین جلودى بود.
مأمون عباسى آن چند نفر را به جرم عدم بیعت با امام رضا علیه السلام به زندان افکند.
جلودى با آن سابقه ننگین و با آن دشمنى و هتک حرمتى که نسبت به امام رضا علیه السلام روا داشت، و با آن که با آن حضرت از بیعت هم سر باز زد، مورد لطف و عنایت و عفو حضرت رضا علیه السلام قرار گرفت به این ترتیب که یک روز بعد از زندانى شدن جلودى مأمون به خدمت امام هشتم شرفیاب شده، و موضوع زندانى شدن آن چند مخالف و از جمله جلودى را به ایشان عرض کرد، و سپس دستور داد که زندانیان احضار شوند.
امام رضا علیه السلام کنار مأمون نشسته بودند که از دور چشمشان به جلودى افتاد، با وجودى که از ظلم و ستم آن شخص دلآزرده بودند و مورد چپاول و هتک حرمت او قرار گرفته بودند، و بالاخره مىدانستند که جلودى با ایشان دشمنى آشکار دارد، با تمام اینها جلودى را عفو کرده و با لطف و مرحمت خویش از گناهان او چشم پوشیدند، و به همین جهت رو کرده به مأمون و با صورت گشادهاى فرمودند: این پیرمرد، جلودى را به من ببخش و آزادش کن، مأمون با صداى آهسته عرضه داشت: این همان کسی است که دختران پیغمبر را آزرده و خانه شما را چپاول کرده است!
اما جلودى از روی کینه و بغضى که نسبت به حضرت رضا علیه السلام داشت، گمان برد که آن حضرت عقوبت و مجازاتش را از مأمون مىخواهند، از این رو به مأمون گفت: ترا به خدا و به خدمتگذاریم به پدرت هارون سوگند مىدهم که خواهش این آقا را نسبت به من نپذیرى!
مأمون که وضع را چنین دید از بزرگوارى امام رضا علیه السلام و خباثت جلودى در شگفت شده و به جلودى گفت: به خدا سوگند خواهش این آقا را نسبت به تو عملى نمىکنم، سپس به دژخیم خودش دستور داد گردنش را بزند.
منبع: اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج1، ص42، چاپ بیروت.
حالا جای یک سوال پییش می آید مگر اهل بیت علیهم السلام چقدر بسط ید دارند
امیر المومنین علیه السلام:نحن اذا شئنا شاء الله و اذا کرهنا کره الله الویل کل الویل لمن انکر فضلنا
حضرت می فرماید تمام اراده الهی به اراده اهل بیت (علیهم السلام) میباشد
اما مطلب پایانی اینکه
خداوند رحیم فرموده که زهرا جان رضایت من بسته به رضایت توست
شیعه و سنی نقل کرده اند
قال رسول الله (صل الله علیه وآله):
انّ الله یرضی لرضی فاطمة و یغضب لغضبها
و رضایت ایشان عام بود برای تمام مردم دعا میفرمودند الا بر عده ای که حضرت آخر عمر شریفشان از آنها رضایت نداشت{رجوع به کتاب بیت الاحزان}
وای وای و وای دو عالم بر هرکه رضایت حضرت زهرا(سلام الله علیها) را به دنبال نداشت
سر سفره رحمت تو خدایا کسی جا ندارد که زهرا ندارد
امام سجاد علیه السّلام فرمودند :
لَوْ یَعْلَمُ النّاسُ ما فى طَـلَبِ الْعِلْمِ لَطَـلَبوهُ وَ لَو بِسَفْکِ الْمُهَجِ وَ خَوضِ اللُّجَجِ اِنَّ اللّه َ تَبارَکَ وَ تَعالى اَوحى اِلى دانیالَ : اِنَّ اَمْقَتَ عَبیدى اِلَىَّ الْجاهِلُ الْمُسْتَخِفُّ بِحَقِّ اَهْلِ الْعِلْمِ ، التّارِکُ لِلاِْقْتِداءِ بِهِمْ وَ اِنَّ اَحَبَّ عَبیدى اِلَىَّ التَّقىُّ الطّالِبُ لِلثَّوابِ الْجَزیلِ اَللاّزِمُ لِلْعُلَماءِ التّابِـعُ لِلْحُلَماءِ القابِلُ عَنِ الْحُـکَماءِ؛
اگر مردم مى دانستند که در جستجوى دانش چه چیزی
[نهفته] است، بى گمان در پى آن مى رفتند، حتّى اگر با ریخته شدن خون و فرو رفتن در اعماق دریا باشد. خداى تبارک و تعالى به دانیال وحى کرد: منفورترین بندگانم نزد من، نادانى است که حق اهل علم را سبک بشمارد و پیروى از ایشان را رها کند و محبوب ترین بندگانم نزد من، تقوا پیشه اى است که جویاى پاداش فراوان، همراه دانشمندان، پیرو بردباران و پذیراى حکیمان باشد
برای دلتان درب بسازید
چقدر خوب است که انسان طالب موعظه باشد یا کسی آدم را موعظه کند. وقتی خدمت عالم بزرگ و نورانی می رسید، تقاضای موعظه کنید.
نجاری خدمت آیت الله اراکی رسید و تقاضای موعظه کرد. آقا فرمودند: "چه کاره ای؟" گفت: "نجارم". فرمودند:"برای دلت درب ساخته ای؟ اگر برای دلت درب نساختی، یک درب برای دلت بساز که غیر خدا به دلت راه پیدا نکند."
ما پیرمردها دیگر دلی برایمان نمانده، خوش به حال شما جوان ها! شما الان می توانید برای دلتان درب بسازید، درب آهنی ای بسازید که کسی نتواند وارد دل شما شود. کسانی که سن شان بالا رفته، دیگر زمین دلشان خراب است، البته نه کسانی که خوب هستند و هدایت شدند، آنهایی که هدایت نشدند و شیطان پیشانی آنها را بوسیده است.
چون در روایت است آنهایی که چهل سال عمر کرده اند ولی با خدا ارتباطی برقرار نکرده اند، شیطان پیشانی شان را می بوسد و می گوید: "تو دیگر هدایت نمی شوی"
تا چهل سال امید است که انسان آدم شود، اگر چهل سال بگذرد هر چه به او بگویند مثل این است که به دیوار گفته اند و اثری ندارد. تا جوان هستید، نگذارید دلتان خراب شود.
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها بر تمام شیعیان تسلیت باد
حضرت جواد علیه السلام فرمودند:
من زار قبر عمتی بقم فله الجنة
زیارت بی بی جان حضرت معصومه سلام الله علیها مساوی بابهشت میباشد
جود و کرامت از کرمش جاودان شده
هر چه دخیل هست به سویش روان شده
جبریل هم اگر برسد در حریم او
حس میکند که وارد صحن جنان شده
او ظاهرش بتول ولی باطنش علی است
در پشت آن جمال، جلالی نهان شده
از چه تمام فاطمه ها عمرشان کم است
دنیا چرا به "فاطمه" نامهربان شده
خواهر حریف هجر برادر نمیشود
بیهوده نیست اینهمه قدش کمان شده
با احترام آمد و با احترام رفت
هر آنچه شآن اوست در اینجا همان شده
دور و برش فرشته نگهبان معجرش
جانها فدای زینب بی پاسبان شده
گاهی میان مجلس نامحرمان شهر
گاهی میان محمل بی سایبان شده
شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد
شکر خدا برادر تو خیزران نخورد